من اگه خدا بودم...
اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم...
نـتــرس از هجـــــــــوم حـضــــــــــــورم ..
چــــیزی جـــــــز تـــنــهایی با من نیـــست ..
هر روز تكراريست
صبح هم ماجرای ساده ایست
گنجشکها بی خودی شلوغش می کنند
عمر من قد نميدهد
به سفرت بگو كوتاه بيايد
رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید
من روزی در این دنیا بودم.
خدایا
می شود استعـــــفا دهم؟!
کم آورده ام ...!
آن شب ...
که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ...
تماشا می کرد ...
آن شب که شب پره ها ..
عاشــقـــانه تر ..
نــــور را می جســـتند ...!
سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... !
دانستم..
تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!
من کویر خسته ام تویی نم نم بارون
دلم برات تنگ شده کجائی ای مهربون . .
این روزها
آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را
فرصتی برای
خشک شدن نیست
همیشــــــــه از آمدن ِ نــ بر سر کلمات مـی ترسیــدَم !
نـداشتن ِ تو ...نـبودن ِ تو ...
نـماندن ِ تو ...
.
.
.
کــاش اینبــار حداقل دل ِ واژه برایــــــــم می سوخت
و خبــری مـی داد از
نـرفتن ِ تـــو ..
کاش میدانستی
لحظه هایم
بی تو تنهاست....
امید وصــل تـــو نگذاشت تا دهـــم جان را
وگـــر نه روز فراق تـــو مردن آســـان بود
خاطرات کودکیـم را ورق می زنــــــــم
و یک به یک ، عکسها را با نگاهـــــــم می نوشم
عکسهـای دوران کودکیـــــــــــم طعـــــم خوبـی دارنــد ....
" بند بند وجودم ..
بـه بند بند وجود تــو بستــه است
با این همه بنــد
چه قـــــــــدر از هم دوریـــــــــــم" ..
هوایت که به سرم می زند
دیگر در هیچ هوایی،
نمی توانم نفس بکشم!
عجب نفس گیر است
هوایِ بی توئی!
میدانی تنهایی کجایش درد دارد !!؟
انکارش ...
خودت در واژه ها می نشینی ..!
خودت قلم را وسوسه می کنی !!
انگـــار
آخرین سهـــــــــــم ما از هم
همین سکوت اجباری سـت..
در بدرقــــــه چشمان تو نميتوان غربت را فراموش كرد و
كوچــــــه سرارسر ميشود از وداعي عاشقانــــه...
دلِ سبــــــزم را گـــــــــــره زد ..
و رفت تا بـــــــه آرزوهـــایش برســــد ..
گـل یا پــوچ؟
دستت را باز نکن، حســم را تباه مکــن
بگذار فقط تصــــــور کنم ..
که در دستانت
برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
" تـــو "
دو حرف بیشتر نیســـت ،
کلمه ی کـــوتاهی
کــــــــه برای گفتنش ..
جانم به لبـــــــــرسید و
ناتمــــــــــام ماند ..*
حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!
حمـاقـت یـعنـی مـن کـه
اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوی!
خـبری از دل تنـگـی ِ تـو نمـی شود!
برمیگردم چـون
دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
فرقـی نمـی کند !!
بگویم و بدانـی ...!
یا ...
نگویم و بدانـی..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جای جهان جا داری ...!
جایـی که دست هیچ کسـی به تو نمـی رسد.:
دلــــــــــــــم.....!!!
در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد ،
در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابری است ،
همیشه دلتنگ توام ...
امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد
یا باید خانه مان را عوض کنم
یا پستچی را
تو که هر روز برایم نامه می نویسی .... مگه نه ؟!!
نظرات شما عزیزان:
محدثه
ساعت18:38---9 اسفند 1391
خیلی قشنگ بودن، لطفا بیشترش کنید
رومینا
ساعت19:33---19 شهريور 1391
من یه عاشق شکست خوردم خواهش میکنم برام دعا کنید دوباره به زندگی برگردم....مطالب عالی بود
الناز
ساعت15:42---25 تير 1391
من اگر عشق به دادم نرسد...میمیرم
عالی بود
melisha
ساعت21:21---6 ارديبهشت 1390
kheiliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii doseshon daram mer30
|